- عکس نوشته ی چقد گریه کردم
- تصاویر رمانتیک پاییزی سری سیزدهم
- شکوفه ی پاییزی
- عکس نوشته ی کاش می شد
- خوشبختی
- عکس نوشته ی نیمه ی گمشده ی من
- تبانی
- عکس نوشته ی زندگی
- دیوار که باشی
- شاعر نگاه توام
- عکس نوشته ی زمان
- ظاهرا معنی برگرد نمی دانی چیست
- عکس نوشته ی فصل تنهایی
- کارت پستال دلگیر
- چه جالب شبیهم شدی عاقبت!
- عکس نوشته ی طعم سوهان و زعفران
- تابستان کودکی ام…
- والپیرهای زیبای فصل تابستان سری اول
- چه تلخ است
- کارت پستال مسافر
-
محمد : واقعا قشنگ خونده....
من با این اهنگ خاطره دارم ...
*فاطمه* : منم این آهنگ رو خیلی دوست دارم جذاب و دلنشینه ممنونم ...
سیامک : زیبا ودلنشین مرسی......♥ ...
hamed : سلام اهنگ لالایی از لورینا مک کینت رو میخواستم ، اگه دارین ...
حصین : من از قدیمای این سایتم ولی خیلی وقت بود نیومده بودم اینجا ...
*فاطمه* : عزیزم غصه نخور کاش می توانستم به آغوش می کشیدمت و در گوشت ...
*فاطمه* : چقدر گریه کردم برای تو تویی که هنوز سلطان دلم هستی تویی ک ...
*فاطمه* : هفت شهر عشق را عطار گشت ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم ------ ...
*فاطمه* : زندگی با دوست زیباست بهترین دوست خداست خدای توانا و بزرگ ...
*فاطمه* : من برای خوشحالیت هر کاری کرده ام جز آنکه خدا دوست نداشت حت ...
- ابزار وبلاگ
- بخش آزاد
- داستان کوتاه
- دکلمه
- شعر و دل نوشته
- کارت پستال
- گالری عکس
- مجله
- محصولات فروشگاه
- موزیک
- آرمین ۲afm
- آهنگ ترکی
- احسان خواجه امیری
- امین رستمی
- ایرج خواجه امیری
- بابک جهان بخش
- حبیب محبیان
- حمید صفت
- حمید عسگری
- دیگران
- رحیم شهریاری
- رشید بهبودوف
- رضا صادقی
- رضا یزدانی
- سامی یوسف
- شهاب حسینی
- صدای زنگ موبایل
- علی عبدالمالکی
- علی لهراسبی
- غلامحسین بنان
- فتحعلی اویسی
- فریدون آسرایی
- مازیار فلاحی
- مجید خراطها
- محسن چاووشی
- محسن یگانه
- محمد اصفهانی
- محمد نوری
- محمدرضا شجریان
- مرتضی پاشایی
- مهران مدیری
- موسیقی بی کلام
- ناصر عبداللهی
- همای
- ویدئو و کلیپ
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
خودم به خودم زنگ میزنم
پراز حرفهایی هستم که نگفته میفهمم
پراز حرفهایی که حتی یک کلمهاش را
خودم هم نمیفهمم
بگو دیوانه است
بگو پریشان
بگو افسرده
بگو بیکار
علاف
خودخور
هر چه… اصلا روانی
بگو تنها کسی که این روزها
برایِ خودش وقت دارد
کسی که صادقانه
حتی خودش را هم نمیفهمد
” هر جا دیدی کسی با خودش حرف میزند، دستش را بگیر، ببر به خانهاش… شاید گم شده باشد”
Related Posts:
![]() |
![]() |
محصولات فروشگاه عاشقانه سایت الون بوی |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۰۰:۴۳
شعر چیزی نیست…
لحن گفتن دوستت دارم است..
من لال و کور و فلج و بی دست و پا شوم اگر
شعر نتوانم گفت شاید
اما دوستت خواهم داشت حتما
@–}—
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۰۱:۵۴
هرگاه به تو فکر میکنم
حواسم پرت میشود
و من چه روزهای بیهوده ای را سپری میکنم
با ۲۴ ساعت حواس پرتی…
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۱۰:۲۳
قرار نیست مثل همیشه باشم
قرار نیست اما…
این روزها مثل دیروزها با توام
انگار نبودنت مسری ست….
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۱۰:۲۷
هرچه بگویم تو نمی شود
تو زیباتر از انی که در واژه بنشینی
هرچه بگویم مثل کوه یخ
فقط یک سومت از شعر من بیرون است…
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۱۳:۱۹
جاده ها
لبریز از دلخستگی……
بس که بغض عابران
در جادهها…
جا مانده است.
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۱۳:۲۳
تنها
گناه من اینست….
که نمیدانم
به کدامین جرم نکرده ام
باید پاسخ بدهم..!
هر روز…
محاکمه و در هر محاکمه
محکوم…
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۱۵:۱۰
کشیدن دندان لق خودم، کار خودم است،
کوه هم که باشی و عاشق شیرین، روزی فرهاد قدیمی می اید و تیشه به ریشه ات می زند،
شیرین هم که بیچاره دلباخته ی اوست
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۱۹:۱۰
یه جایی هست،
بعد از کلی دویدن وایمیستی
سرتو میندازی پایین
و آروم میگی :
بیخیال،
دیگه زورم نمیرسه…!
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۱۹:۱۱
گاهی فرار می کنم ؛
از فکر کردنِ به تــو …
مثل رد کردن آهنــگی که خیــلی دوستش دارم …
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۱۹:۱۷
از یه جایی به بعد … دیگه حرفی برای گفتن نداری
ساکت بودن رو به خیلی حرفها ترجیح میدی !
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۱۹:۱۸
زمانیکه خاطره هایت از امیدهایت قوی تر شدند،
پیر شدنت شروع می شود…!!!
[پاسخ]
دی ۵ام, ۱۳۹۲ در ۱۹:۵۰
هر جا صدایی خسته بود
هر جا دلی شکسته بود
هر جا لب جاده کسی
به انتظار نشسته بود
هر جا کسی نفس نداشت
مهلت پیش و پس نداشت
هر جا دیدی پرنده ای
لونه به جز قفس نداشت
به یاد من …
به یاد من …
به یاد من باش
[پاسخ]
دی ۶ام, ۱۳۹۲ در ۱۲:۴۹
هر ثانیه ی با او تقدیر عمر من بود…!
ای کاش که او میدانست با رفتنش چه ها کرد…!
[پاسخ]
دی ۷ام, ۱۳۹۲ در ۱۰:۱۶
رویا
باز من ماندم وخلوتی سرد
خاطراتی ز بگذشته ای دور
یاد عشقی که با حسرت ودرد
رفت و خاموش شد در دل گور
روی ویرانه های امیدم
دست افسونگری شمعی افروخت
مرده ای
چشم پر اتشش را
از دل گور بر من دوخت
ناله کردم که ای وای این اوست
در دلم از نگاهش هراسی
خنده ای بر لبانش گذر کرد
که ای هوس ران مرا می شناسی
قلبم از فرط اندوه لرزید
وای بر من که دیوانه بودم وای بر من که من
کشتم او را
وه که با او چه بیگانه بودم
او
به من دل سپرد وبه جز رنج
کی شد از عشق من حاصل او
با غروری که چشم مر بست
پا نهادم بر روی دل او
من به او. رنج و اندوه دادم
من به خاک سیاهش نشانم
وای بر من خدایا خدایا
من به اغوش گورش کشاندم
در سکوت لبم ناله پیچید
شعله شمع مستانه لرزید
چشم من
از دل تیرگی ها
قطره اشکی در ان چشم ها دید
همچو طفلی پشیمان دویدم
تا که به پایش افتم به خواری
تا بگویم که دیوانه بودم
میتوانی به من رحمت اری
دامنم شمع را سرنگون کرد
چشمها در سیاهی فرو رفت
نتاله کردم مرو
صبر کن صبر
لیکن او رفت
بی گفتگو رفت
وای بر من که دیوانه بودم
من به خاک سیاهش نشاندم
وای بر من که من کشتم او را
من به اغوش گورش کشاندم.
“فروغ”
[پاسخ]
دی ۷ام, ۱۳۹۲ در ۱۸:۲۱
رفتار من عادی ست
اما نمی دانم چرا این روزها
از دوستان و آشنایان
هرکس مرا می بیند
از دور می گوید:
این روزها انگار حال و هوای دیگری داری
اما من مثل هر روزم
با آن نشانه های ساده
با همان امضا همان نام و همان رفتار معمولی
مثل همیشه ساکت و آرام
این روزها تنها حس می کنم
“گاهی کمی گیجم”
“گاهی کمی گنگم”
حس می کنم از روزهای پیش
قدری بیشتر این روزها را دوست دارم
گاهی از تو چه پنهان
با سنگ ها آواز می خوانم
و قدر بعضی لحظه ها را خوب می دانم
این روزها گاهی از روز ماه سال
از تقویم و از روزنامه ها بی خبرم
حس می کنم گاهی کمی کمتر گاهی شدیداْ بیشتر هستم
حتی اگر می شد بگویم
این روزها
خدا را هم یک جور دیگر می پرستم
از جمله دیشب هم که از شب های بی رحمانه دیگر بود
من کاملاْ تعطیل بودم
اول نشستم خوب جوراب هایم را اتو کردم
تنها حدود هفت فرسخ راه رفتم
با کفش هایم گفت و گو کردم
بعد از آن هم رفتم
تمام نامه هایم را زیر و رو کردم
دنبال آن افسانه موهوم دنبال آن مجهول گشتم
سطر سطر نامه ها را جست و جو کردم
چیزی ندیدم!!
دیشب دوباره بی تاب در بین درختان تاب خوردم
دیشب پس از سال ها فهمیدم
که رنگ چشمانم کمی روشن است
و بر خلاف سال های پیش
رنگ مشکی را از رنگ خاکستری دوست تر دارم
این روزها دیگر به راحتی اشک می ریزم…
گاهی برای یاد بود لحظه ای کوچک یک روز کامل را جشن می گیرم
گاهی صد بار در یک روز می میرم
حتی یک شاخه از محبوبه های شب برای مردنم کافی است
گاهی نگاهم در تمام روز با عابران ناشناس شهر
احساس گنگ آشنایی دارد
گاهی دل بی دست و پا و سر به زیرم را
آهنگ یک موسیقی غمگین هوایی می کند
اما غیر از این حس که گفتم و
غیر از این رفتار معمولی و غیر از این حال و هوای ساده و عادی
حال و هوای دیگری در دل ندارم
رفتار من عادی ست…
“قیصر امین پور”
[پاسخ]
دی ۱۰ام, ۱۳۹۲ در ۰۹:۳۵
تو که میدونیتی اشکات واسه من شگون نداره تو که میدونستی حالم بی تو داغونه خرابه !پس چرا گذاشتی رفتی(آهنگ تو که میدونستی از مازیار فلاحی )
[پاسخ]
دی ۱۰ام, ۱۳۹۲ در ۰۹:۳۸
خیلی وقته که دیگه عاشق بارون نیستم خیلی وقته دیگه آهنگ هایی رو که عاشقشون بودم گوش نمیدم .خیلی وقته که دیگه کارت شارژ نمیخرم خیلی وقته ک دیگه پشت پنجره واینمیسم خیلی وقته که دیگه ب اجبار نفس میکشم
چون……تو نیستی
[پاسخ]
دی ۱۰ام, ۱۳۹۲ در ۰۹:۴۱
من +تو
ما نشد که هیچ…
یک چیزی هم از من کم شد
من+ تو=من_قلبم _خوشبختیم -زندگیم
[پاسخ]
دی ۱۲ام, ۱۳۹۲ در ۱۶:۰۵
دروغ میگی میدونم دروغ میگی
خیلی واضحه ،وگرنه که….
اما من بازم برات آرزوی خوشبختی میکنم
امیدوارم روزی که دیر میشه من نباشم تا زود دیر شدن رو تو چشات نبینم
من نباشم غم نباشه توباشی و شادی باشه
[پاسخ]
farshad پاسخ در تاريخ دی ۵ام, ۱۳۹۲ ۱۵:۰۵:
vaqan kheili por mohatava bud… kheili ziba
[پاسخ]